غیبت طولانی
سلام دردونه من ، خوبی عشقکم ؟
این چند وقته انقدر مشغله داشتم و درگیر بودم و البته بی حوصله که اصلاً حوصله آپ کردن اینجا و حتی وبلاگ خودم و بابایی رو هم نداشتم، معذرت میخوام خلاصه واسه غیبتم. بیشتر سرم تو گوشیمه ، اینستاگرام ، وایبر ، لاین و البته بازی Clash Of Clans که دیگه بعضی وقتها صدای بابایی درمیاد راستی 17 آبان هم دومین سالگرد ازدواج من و بابا جونی بود ، کلی تبریک گفتن بهمون ، قرار بود وقت آتلیه بگیرم واسه عکس که هنوز واسه اونم وقت نکردم
خب دوست جوناااام چطورن ؟؟؟؟ مامان خوشگل مهربونااااا خوبین ؟؟ نی نی ها سروحال هستن ایشالا ؟؟؟؟ کسی جدیدا مامان نشده ما رو خوشحال کنه ؟؟؟؟
من ایام تاسوعا و عاشورا مثل هرسال رفتم خونه مامان بزرگم چون مراسم تشت گذاری دارن و خیلی خیلی حاجت میده، اونجا انقدر همه و همه واسه نی نی دار شدنم دعا کردن که اصلاً جو سنگینی بود و حس میکردم الانه که مثل حضرت مریم از غیب باردار شم اونجا هم مامانم واسه جوجم کلی لباس مباس خوشگل خرید که از ترکیه آورده بودن. بابایی هم که خودش همون هیئت همیشگیش میرفت. خلاصه اون ایام گذشت تا اینکه 16م خاله پری باید تشریف فرما میشدن و تا به امروز که 26م هستش افتخار ندادن، نمیدونم داستان چیه ! سابقه نداشته انقدر دیر کنه ! نگرانشم ! زنگم میزنم گوشیش خاموشه ! نمیدونم مرده زندس 20م هم بیبی چک منفی بود ! الانم گهگاهی زیر دلم تیر میکشه و همش خوابم میاد. فکر کنم اون دعاها گرفته والا پیش بابایی هم صداشو در نیاوردم که خاله پری دیر کرده گفتم نگرانش میشه آخه اینم تو پرانتز بگم بالغ بر 5-6 نفر خواب بنده رو با جوجه کوچولومو رویت کردن و البته چندین و چندبار هم خودم دیدم. اصلا شیر تو شیریه خلاصه این ماه. خدا رحم کنه اون خاله پری هم من ببینم میدونم چیکارش کنم دیگه وایساااااا
و خداوند نگاهبانمان باد