ازعقد کردن من و باباازعقد کردن من و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره
زندگی قشنگ من و بابازندگی قشنگ من و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 33 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 39 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

خاطرات جوجه ی نداشتمون

حس واقعی بابایی

دلبندم این روزها خیلی نینی دوروبرم میبینم ، خیلی زیاد ، بابایی که تا یه نینی میبینه سریع منو صدا میکنه و اشاره میکنه که ببینمش و کلی میخنده و حال میکنه ، جدیداً متوجه شدم که بابایی خیلی به نینی علاقه داره اما رو نمیکنه که . راستی عزیز دلم ، چند روز پیش مامان بزرگت (مامان بابایی) داشت از بابایی تعریف میکرد که سر بارداری عمه زهرا چقدر حساس بوده و اذیت میکرده ، همش میگفته آی بچه تکون خورد ؟ نخورد ؟ امروز تکون خورد یا نه ؟ چند بار ؟ همش سوال میکرده و نگران و حساس بوده و این به نظرم یعنی اینکه بابایی عاشق نینی خودش میشه و حتی دیگه منو هم فراموش میکنه ، اما اشکال نداره من انقدر تورو بابایی رو دوست دارم و عاشقتونم که این چیزا مهم نیست . دو...
10 اسفند 1392

افتتاح وبلاگ

امروز تصمیم گرفتم واسه جوجه ی نداشتمون وبلاگ بسازم ، همیشه وقتی وبلاگ نینی ها رو میدیدم و میبینم که ماماناشون با عشق براشون مینویسه و پست میذاره لذت میبردم و پیش خودم میگفتم یعنی میشه منم یک روز........؟ این شد که تصمیم گرفتم اینجارو بسازم و فرزندمون بدونه که وقتی حتی هم نبود ما عاشقش بودیم و دوستش داشتیم. امروز هم یکی از همکارای عزیزم ، فاطمه جون زایمان میکنه و پسر نازنینش رو واسه اولین بار میبینه ، خیلی براش ذوق دارم   این روزها هم همه ی اطرافیان رو که میبینم باردارن ، خصوصاً تو پژوهشگاه ، منم که دیوونه ی بارداری و عاشق خانم های باردار شکم گنده     اصلاً سرشار از احساس و عشق میشم وقتی خودم ...
7 اسفند 1392

طالع

سلام همه ی عشقم ، همه ی روحم امروز زنگ زدم به خانمی که برام فال بگیره و هرچی که بهم گفت راست بود ، حتی اسم بابایی رو هم دقیق گفت و کلی چیزای جالب و خوب دیگه که شک شده بودم اصلاً ، از همه چیزایی که گفت لذبخش ترینش این بود که یهو گفت تو طالعت یه پسر بچه میبینم و نینیت پسر میشه ، و 3 سال بعد از ازدواجت تو بغلت میبینمش ، فکـــــــــــــر کن . کلی خوشحال شدم و خداروشکر کردم . راستی امروز رفتم برات کلی کتاب داستان و کتاب حمام خریدم . خیلی خوشگلن . ایشالا میای و ازشون استفاده میکنی عزیزم و خداوند نگاهبانمان باد ...
7 اسفند 1392