حس واقعی بابایی
دلبندم
این روزها خیلی نینی دوروبرم میبینم ، خیلی زیاد ، بابایی که تا یه نینی میبینه سریع منو صدا میکنه و اشاره میکنه که ببینمش و کلی میخنده و حال میکنه ، جدیداً متوجه شدم که بابایی خیلی به نینی علاقه داره اما رو نمیکنه که . راستی عزیز دلم ، چند روز پیش مامان بزرگت (مامان بابایی) داشت از بابایی تعریف میکرد که سر بارداری عمه زهرا چقدر حساس بوده و اذیت میکرده ، همش میگفته آی بچه تکون خورد ؟ نخورد ؟ امروز تکون خورد یا نه ؟ چند بار ؟ همش سوال میکرده و نگران و حساس بوده و این به نظرم یعنی اینکه بابایی عاشق نینی خودش میشه و حتی دیگه منو هم فراموش میکنه ، اما اشکال نداره من انقدر تورو بابایی رو دوست دارم و عاشقتونم که این چیزا مهم نیست . دوستت دارم و منتظرتم عشق مامان ، سعی کن خودت رو خیلی زود تو دل بابایی جا کنی که هوست رو بکنه و ایشالا واسه اومدنت تلاشمون رو شروع کنیم.
و خداوند نگاهبانمان باد