بدون شرح
سلام جوجه ی من ، خوبی عشقم ؟
دیروز رفته بودیم یافت آباد که مبل جدید سفارش بدیم ، که خدارو شکر از یه سرویس مبلمان خوشمون اومد و دیگه بابایی کلی با فروشنده صحبت میکرد که بحث رسید به بچه و بچه دار شدن ، آقای فروشنده گفت که 5 ساله ازدواج کرده و از شروط ازدواجش این بوده که هیچوقت بچه دار نشن، و این خیلی برای من جالب بود و هنگ کرده بودم ، و دیدم برای بابایی هم خیلی جالبه و بابا سعی در راضی کردن آقای فروشنده داشت که بچه دار بشن و میگفت چون آدم بعد از مدتی دیگه احساس کمبود بچه رو حس میکنه و دلش میخواد و میگفت من خیلی بچه دوست دارم و معتقد بود 5 سال بعد از ازدواج خوبه که بچه دار شد ، اوووووووووه حالا کو تا 5 سال ؟ تازه 1 سال و نیم گذشته که . عشقم برو رو مخ بابایی که زودتر بیای دیگه
و خداوند نگاهبانمان باد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی